Autoconverted from "46.srt"

قسمت 46

 

سرورم لطفا" بلند شيد

 

سرورم چشمايتان را باز کنيد

 

عالي جناب لطفا" چشمهايتان را باز کنيد

 

عالي جناب . سرورم

 

ميتونيد مرا ببينيد . سرورم

 

من مي بينم ... من ميتونم ببينم

 

عالي جناب شما خيلي خوشانس هستين

 

چطور اين کار راکردي ؟ چطور ؟

 

اين اون بيماريي نبود که رييس پزشک گفتن ؟

 

بله اون به کت بود

 

اما تو ريشه بنگ _جي و جين سينگ (عشقه) قرمز استفاده کردي

 

پس تا اندازي اون نسخه براي بيماري به کت بود

 

بله عالي جناب

 

پس چطور ؟

 

اين به وضوع بيماري به کت بود اما علت اون چيزي ديگه اي بود

 

علت چيزي ديگه اي بود

 

بيماري ايشان نتيجه اش التهاب نصفي از کبد بود

 

التهاب نصفي از کبد ؟

 

بله براي اين بود که طحال ايشان آسيب ديده بود و باعث شده بود که اشتهايشان را از دست بدهند

 

واون در اول آنفلونزا به نظر ميرسيد

 

و اون گسترش پيدا کرد به روده و خون و رگها و در نهايت به چشمها

 

بله .ميفهمم

 

اما تو روش درمان به کت را دنبال نکردي

 

اينه که من مي خواهم بدانم

 

سريع بهم بگو

 

منهم اول فکر کردم که بيماري به کت است

 

و من به رييس پزشک گفتم که که اين درمان براي او است

 

اما وقتي که خودم نبض ايشان را برس کردم

 

من متوجه شدم که علت التهاب ميتونه از جايي ديگه باشه

 

بنابراين اون چيه ؟

 

اون بخاطر مسموميت ارسنيک بوده

 

چي ؟ آرسنيک

 

تو گفتي آرسنيک ؟

 

بله , عالي جناب

 

پس تو ميگي که يکنفر سعي کرده به عالي جناب سم بده

 

بله

 

کي ؟ چه کسي سعي کرده به عالي جناب سم بدهد؟

 

طبيعت اين کار را کرد

 

طبيعت

 

بله . آرسنيک حتي به مقدار کم هم ميتونه يک نفر را بکشه

 

چشمه هاي آب گرم که عالي جناب براي آسوده شدن از

 

مشکلات پوستي استفاده کردن مقداري آرسنيک داشتن که با چشم غير مسلح قابل رويت نبود

 

و با چشيدن هم مخفي مي ماند

 

ورود مقداري از اين چيزها باعت تاثيرت بدني نمي شود

 

بنابراين آرسنيک در خون جمع ميشود حتي اگر چه ايشان با اون حمام بکنه

 

نه . اون فقط به مشکلات پوستي کمک کرد

 

مشکل از شير بود که ايشان هر روز استفاده ميکنند

 

شير ؟

 

بله گله ايي که شير را فراهم ميکرد نزديک همان چشمه هاي آب گرم بودن

 

و اونها آب زميني را مي خوردن

 

که همان منبع چشمه هاي آب گرم بود

 

پس گاو از اون آب ميخورد و عالي جناب شيري را ميخورد

 

بله عالي جناب

 

شهر وندان عادي چرا اين مشکل را ندارن

 

براي اينکه پيدا کردن شير براي اونها سخته

 

بهرحال عالي جناب هر روز و هميشه شير مي خورد و اين

 

در خونشان جمع ميشد و باعت آسيب رسيدن به کبدشان شده بود

 

بنابراين براي اينه که من ريشه بنگ _ جي که

 

براي پادزهر آرسنيک خوب بودوعشقه قرمز همچنين

 

براي بدن و تقويت سيستم ايمني بدن خوبه استفاده کردم

 

تو بسيار خوب و به ياد ماندني هستي

 

تو بيماري عالي جناب را پيدا کردي

 

که حتي رييس پزشک هم نتوانست اون را بفهمه

 

تو خيلي حيرت انگيزي

 

اسمت چيه ؟

 

اسم من يانگومه

 

يانگوم داروخانه سلطنتي را نجات داد

 

اين حقيقت نداره ؟ وقتي من براي اولين بار اون را ديدم فهميدم که اون با بقيه فرق داره

 

اما من نمي دونستم که او همچين کار بزرگي را انجام ميده

 

من فکر ميکنم ميشه به اين بگيم "دانشجويي که آموزگارانش را غافلگير ميکند

 

يا من اشتباه ميکنم
دانشجويي که از معلمانش جلو ميزنه

 

بهرحال

 

به يانگوم بگين که به برگرده سر جاش و

 

و دکتر شين ميتونه مراقب سلامتي عالي جناب باشه

 

اما

 

اين کار را انجام بده

 

شما با زندگيتان به من اطمينان کردين

 

من از انجام اين کار وقتي که در زندان متاسف بودم

 

من به خاطر نگراني از اينکه تو ممکن صدمه ببيني متاسف بودم

 

اگه من ميدونستم که اين ممکنه خطر داشته باشد

 

من مبايست با تو فرار ميکردم وقتي تو در جي جوا بودي

 

وقتي من بصورت يک بازرس اومدم
وقتي من به داروخانه آمدم

 

من بايد به هر وسيله اي مانع تو مي شدم

 

من عميقا" متاسفم

 

وقتي که تو بخاطر ديوانگي من در زندان بودي

 

آقا

 

تبريک ميگم

 

پس يانگوم عالي جناب را درمان کرد

 

بله بانوي من . اون نه تنها بيماري را درمان کرد بلکه عالي جناب را

 

کاملا" درمان کرد و پادشاه و ملکه خوشي کردن

 

بانوي من بانوي پزشک اينجا هستن

 

اين ليست غذاهايي که بايد از اونها اجتناب بشه

 

و از وقتي که سلامتيه ايشان به خاطر بيماري بدتر شده

 

لطفا" عشقه و شير را از جاهاي ديگر کشور تهيه کنيد

 

و با عشقه قرمز از خدمات غذا کيک درست کنيد

 

لطفا"اين را درست کنيد عالي جناب ميتونه هر وقت اين را خواست درست کنه

 

باشه

 

تو

 

اون کوريش را درمان کرد؟
کوريش را ؟

 

حالا ديگه گذشته .خواهش ميکنم که آرام باشيد وبه بعد فکر کنيد

 

شما همچنين بايد به سرعت به رابطه تان با بانو چوئي فکر کنيد

 

مهم نيست که بيان بيرون

 

اين تقصير منه که بدون اينکه به شما بگم همچين فکري کردم

 

البته که اينطوريه شما نبايد مخفيانه اين دستور را ميدادين

 

که ملکه رييس داروخانه باشه

 

تو بايد مدرک محکم و قابل قبولي بياري

 

حتي اگه تو شاهد باشي اونها ميتونند با قدرتي که دارن فرار کنند

 

من دوباره بهت ميگم ما بايد مدرک محکمي داشته باشيم

 

حالا اين ديکه آخرشه درسته عزيزم ؟ درسته

 

اين چه کاريه که شما در درمانگاه انجام ميدين ؟

 

حتي اگه تو معلم اون بودي تو کنارش نبودي وقتي

 

که يانگوم تو دردسر افتاد

 

تو فقط الان ظاهر ميشي

 

ميدونم يانگوم تقريبا" چند دفعه مرد تا سعي کرد

 

بيماري شاه را پيدا کند و او را درمان بکند

 

و ما چند روز نتونستيم بخوابيم که سعي کنيم کمک کنيم

 

بانوي پزشک

 

اون کيه ؟ يانگوم

 

چه بانوي پزشکي ؟ اون بانوي پزشکيه که وقتي بهش احتياجه قايم ميشه

 

شما کي برگشتين ؟

 

من تازه رسيدم . من مبايست با چيزهاي به باغ گياهان کمک ميکردم

 

من بايد کمک ميکردم . متاسفم

 

بهرحال بخاطر کمک شما ما بيماري عالي جناب را يافتيم

 

بله ازتون خيلي مشکرم

 

شما برين اونجا شادي کنيد

 

اونها چي گفتن ؟

 

صداي بانوي پزشک به نظر ميرسيد که به يانگوم کمک کرده . تو چي؟

 

اما صدايش به نظر ميرسيد در راه بزرگي به يانگوم کمک کرده

 

حالا بايد روشن بشه

 

بهرحال من چيزي در مورد دربار نمي دونم

 

من فکر نمي کنم که براندختن اتهام خيانت راحت باشه

 

تو ايده اي داري ؟

 

اون نقطه ها روي نقشه معدنهاي نقره هستن ؟

 

بله

 

استخراج نقره توسط قانون قدغن شده

 

بله من فکر ميکنم که مقامات رسمي دولت از اونها حمايت ميکنند

 

آقاي اوه احتمالا رابطه داشته

 

از زماني که استخراج غير قانونيه اين کار بايد خوب سخت و مشکل باشه

 

شما مشتريها را پيدا کردين ؟

 

من افراد را جاهاي راه بردي گذاشتم

 

چه اتفاقي افتاد ؟

 

من يک گزارش دريافت کردم که يک گشتي پهلو گرفت در

 

بندر کوچيک يونگ سان با هيچ جايگاهي

 

اينطوريه

 

ما آماده ايم

 

باشه . ما 300 سکه ميديم

 

قبوله .تجارت ميکنيم

 

اونها را پايين بزارين

 

بريد جلو و کالاها را تاييد کنيد

 

شما کي هستين ؟

 

شرشان را کم کنيد

 

چرا در طي معامله حمله نکرديم

 

نه انوقت افراد نخست وزير ميتونستن فرار کنند

 

همه شان را زنداني کنيد وفقط به رييس گارد سلطنتي گزارش بدين

 

برو جلو

 

من احساس ميکنم که بهتر شدم

 

کيک عشقه قرمز و عصاره آن در شير باعث شده که قواي جسمانيم برگرده

 

بله عالي جناب

 

شما همچنين خوب ميبينيد

 

اما چطوريه که بانوي پزشکي که مرا درمان کرد نميبينم

 

عالي جناب اون به جايش برگشته

 

واقعا" .من بايد به او پاداش ميدادم

 

عالي جناب دکتر شين اعتبار بيشتري براي سلامتي شما دارد

 

منظورت چيه ؟

 

دکتر شين اول فهميد که آن بيماري به کت بوده

 

و در کتابها دنبال راه درمان مي گشت

 

اما اون بانوي پزشک کسي بود که علت بيماري را پيدا کرد

 

دکتر شين هم ميتوانست اون را بخوبي بفهمد

 

اين است که اگه ملکه تاسيسات رسمي را ناديده نمي گرفت

 

و داروخانه سلطنتي را با دادن دستور پنهاني

 

به اين دليل است که اونجا شکايتهاي زيادي در ميان مقامات رسمي هست

 

شکايتها ؟

 

آنها روي اين واقعيت شکايت دارن که ملکه به اون بانوي پزشک

 

يک دستور پنهاني داده وقتي که اون بايد مجازات مي شده

 

براي ورود به اتاق نوشتهاي ثبت شده خصوصي شما براي بدست آوردن اونها

 

آنها احساس ميکنند که مورد توهين واقع شده اند

 

من واقعا" سپاس گزارم

 

سپاس گزار ؟

 

من سپاسگزارم که شما به محض اينکه خوب شدين اينجا اومدين

 

و همينطور براي ديدن شما که خوب ميخورين وشما بهتراحساس ميکنيد

 

حتي اگر من نمتونستم به خاطر ناراحتيم تو راببينم ؟

 

چطور ميتونه اين مشکل باشه ؟

 

من فقط به شما نياز دارم که زنده وسالم باشين

 

تو چنين قلب زيبايي داري

 

عاليجناب

 

چي شده

 

من يک خواسته کوچيک دارم

 

ک خواسته کوچيک ؟ اون چيه ؟

 

من يک دوست دارم که مثل يک خواهربراي منه

 

خواهش ميکنم به داستان اون گوش کنيد

 

به داستان اون گوش بدهم ؟

 

بله عالي جناب

 

اون دختر کيه ؟

 

اون بانوي پزشک يانگومه

 

بانوي پزشک يانگوم ؟

 

خوبه ميخواهم يکبار اون را ببينم

 

اون الان اينجاست ؟

 

بله عالي جناب .من بدون اجازه شما اون را اوردم اينجا

 

بگين بياد داخل

 

داستان تو چيه ؟

 

اون تا اندازهاي مربوط به اردک گوگردي که من الان خوردم نميشه ؟

 

عالي جناب

 

بطوريکه من اون را خوردم .من پي بردم که مزه اش شبيه هماني بود که

 

بانو هن قبلا درست کرده بود

 

من گستاخ بودم . خواهش ميکنم مرا را ببخشيد

 

من تصميم ميگيرم که تا حدي تو را ببخشم يا نه , پس بهم بگو

 

عالي جناب . خواهش ميکنم بي غزتي و بي شرافتي بانو هن را پاک کنيد

 

کسي که معلم من بود و کسي که مثل مادرم بود

 

پس مربوط به اين ميشد ؟
براي اين بود که تو نوشته هاي ثبت شده اي من را برداشتي ؟

 

بله عالي جناب

 

به عبارت ديگر پاک کردن حساب با بانو هن با اتهام واهي و دروغ

 

بله

 

بانو هن بيگناه است . اگر او در هر کاري مقصر است تنها تقصيره اون اينه که

 

اجازه دخالت و نفوذ هيچکس را در آشپزخانه اي که غذاي شما آنجا درست ميشد را نمي ميداد

 

و دادن يک اعتراف دروغ در طي بازجويي براي نجات دادن زندگي من

 

پاک بودن و درست بودن نيت اون نبايد پنهان بشه

 

و اين مناسب نيست براي قلب اون که توسط ديگران پايمال بشه

 

عالي جناب

 

خواهش ميکنم که به قلب و خواسته اون اجازه بدين که دوبار در اين قصر زنده بشه

 

بله بانوهن به من ميگفت که اون استفاده ميکرده از اوقات تلخي بانو يونگ

 

براي کوتاه بودن و نه خيلي با محبت

 

اون هميشه براي من داستانهاي جالبي مي گفت

 

اون به من گفت که از بانو يونگ ياد گرفته که تنها اين خوبه براي

 

کسي که غذا را درست ميکنه , شخصي را که غذاي اون را مي خورد خشنود کنه

 

و اين يکي از فضيلتهايي که يک آشپز بايد داشته باشه

 

وقتي که با انجام اين کار غذا پزشک بدن ميشود

 

هر وقت من غذاهاي اون را ميخوردم من خوشنودو راضي بودم و اون غذا خوشمزه بود

 

عالي جناب

 

به عبارت ديگر براي پاک کردن اسم اون
من بايد دوباره خونريزي بکنم

 

من بوسيله خونريزي بر تخت نشستم

 

و من خيلي دفعه ها خونريزي کردم و من بايد بار ديگر اين کار بکنم

 

و بعد از اين خونريزي قدرت شاهزاده کاهش پيدا خواهد کرد

 

و قدرت ملکه محکمتر خواهد شد

 

اگه اينطور بشه پس اون مدت زيادي همسر من نخواهد بود

 

اون تنها کسي است که زندگي پسرم را تهديد خواهد کرد

 

بعنوان پدر براي يک پسر و بعنوان يک همسر براي يک زن

 

من چي کار بايد بکنم ؟

 

من دوست دارم تو پرواز کني در آتش شبيه يک پروانه براي يک نفر

 

که تو و 5 هم شيرت را نجات داد

 

اگه کسي بهت چنين لطف کرد بايد خيلي به اون مديون باشي و بهش وفادار بموني

 

وفاداريت را يکبار ديگر نشان بده

 

به بانو پارک بگو اين براي خودش هم خوب خواهد بود که ساکت بمانه

 

بهش بگو من برميگردم احتمالا" اون نشانه هاي عذر خواي را از دست داده

 

بنابراين اون بايستي آرام زندگي کنه

 

از اونجايي که تو يک دختر با هوش هستي من مطمئنم که تو ميفهمي که من چي ميگم

 

اين درست بود ؟

 

در ميان مدارک که براي اون فرستادم

 

مدرکي بود که ميتونه اون را بسمت مرگ بکشه

 

ما الان نميتونيم از عهدي جنگ با بانو پارک بر بياييم

 

در حال حاضر مشکل ما نخست وزير اوه نيست؟

 

يک شکارچي هرگز سگ خودش را شکار نميکنه

 

زيرا اون نمي تونه بدون سگ شکاري , شکار بکنه

 

اما اگه شکارچي به شکار سگ شکاري خود ادامه بده

 

پس سگ هم صاحب خود را گاز ميگيرد

 

زيرا بر حسب غريزه مي فهمه که صاحبش مي خواهد اون را ترک کنه

 

حالا داري سعي ميکني که چه بگي ؟

 

دليل اينکه چرا سطح و خط خانوادگي ما بدون بالا آمدن سقوط کرد

 

به اين دليل نيست که ما در تغيير اسبهايي که سوار شديم سريع بوديم

 

حتي اگر منظور فرمانروا باشه ما با مرگ سرويس ميدهيم

 

ما تا پايان وفاداريم

 

دليل اينکه فرمانروايان براي ما نميميرن چيه ؟

 

زيرا اونها اول سعي ميکنند که مارا ترک کنند وسپس يک مبازه داخلي اتفاق بيفتد

 

الان تو داري چي ميگي ؟

 

من داشتم يک لطف ميکردم و از شما ميخواهم وقتي که زمان سخت ومشکل شده

 

ما نبايد رابطه مان را الان قطع کنيم

 

چه اتفاقي براي رييس پزشک مي افته ؟

 

هنوز رييس دارو خانه چيزي نگفته

 

اما اون را به زودي از دفترش بيرون نمي اندازن؟

 

درخواست بيرون انداختن اون باعث آزار اون نميشه

 

نميدونم

 

يک پزشک چيه ؟شخصي که به زندگي مردم رسيدگي مي کند

 

بله

 

بنابراين اگه اون ندونه پس بايد بگه

 

و اگه کاري انجام ميده پس بايد تغيير بده چيزي را که يک پزشک بايد انجام بدهند

 

براي اينه که تو هميشه اينطور برداشت ميکني ؟

 

براي اينکه تو هيچي نميدوني؟ هيچي؟

 

درسته من هيچي نميدونم

 

متاسفم . متاسفم

 

درسته من هيچي نميدونم

 

بهتر اينکه بگم ميدونم در حالي چيزي نميدونم

 

بله .درسته درسته

 

چرا تو بي مصرف

 

لطفا" بياييد اينجا

 

آقا

 

کي اونجاست ؟

 

کي اونجاست ؟

 

خواهش ميکنم حقيقت را روشن کنيد

 

آقا

 

يک شخص بي گناه بخاطر اون مرده

 

آقا شما يک پزشک هستين

 

من بايد در موردش فکر کنم پس برو

 

لطفا" حالا برو بيرون

 

اون مطمئنا" مين جانگ هو بود ؟

 

اون به وضوح مين جانگ هو بود ؟

 

بله

 

مين جانگ هو اومده بود خونه يونگ يون _ سو

 

تو بايد شر اون را کم کني تو بايد اينکار را بکني حالا

 

بر گرد دوباره اونجا قبل از اينکه مين جانگهو اونجا نگهبان بذاره سريع برو

 

بله

 

شنيده شده که اون خود کشي کرده

 

آقا

 

پدر
304
00:30:15,760 --> 00:30:20,254
سرورم

 

اينها در اقامتگاه تونگ _اين تا شده بودن

 

سرورم ... پدر

 

آقا چطور تونستين اينطور برين ؟

 

اون براي انجام ندادن وظيفش در برابر پادشاه زندگيش را داد

 

من شنيدم که اون خود کشي کرده

 

ما ترتيب اين را داديم ؟

 

نه اين اتفاق قبل اينکه ما بخواهيم کاري با اون بکنيم افتاد

 

من فکر کنم اون نميتونسته اين فشار را تحمل بکنه

 

بعد از اينکه مين جانگهو ويانگوم اون را ديدن

 

اگه ما خودمان از شر اون خلاص مي شديم

 

اوضاع ميتونسته بيشتر پيچيده تر بشه با تحقيق مين جانگهو در اين مورد

 

بنابراين اين بيرون کردن اون از ماجرا براي ما آسانتره

 

درسته

 

تو شنيدي ؟

 

بله

 

بهرحال اظهار نظر در اين مورد سخته

 

که بعنوان يک پزشک که مراقب سلامتي پادشاه باشه

 

من فکر کنم که اون با وجدانش اين تصميم را گرفته

 

ما حالا نمي تونيم او را در همه چيز مقصر بدانيم ؟

 

اين روشن بود که انحراف و اشتباه پزشکي بود

 

اما ما احتمالا" نميتونيم اين را با آنچه که دفعه قبل اتفاق افتاد مقايسه کنيم

 

البته که نه

 

اما ديگه راهي نيست

 

من فکر ميکنم ما سرانجام ميتوانيم از اين طريق عمل کنيم

 

من ميگم نميتونه کار بانو چوئي باشه ؟

 

يانگوم به من گفت که دفتر دادستاني در حال تحقيقه

 

که اين موضوع قتل بوده يا نه

 

اما فقط رييس پزشک در مورد اونچه که اتفاق افتاده بود ميدونست

 

حالا ديگه چه کسي حقيقت را آشکار ميکنه ؟

 

من مي دونم , من بايد اون را به هر طريق نجات مي دادم

 

چطور ؟تو ميخواستي چه کار کني ؟

 

من بايد حداقل اون را آويزان ميکردم(دار ميزدم

 

يعني تو ميدونستي که اون ميخواست بيميره

 

تو درست ميگي

 

اين يک مشکل بزرگه

 

يانگوم

 

يانگوم

 

يانگوم حالا ديگه راهي وجود نداره

 

البته که نه

 

اما يانگوم بايد يک راهي باشه

 

تو اين کار را ميکني درسته

 

در حقيقت

 

آيا واقعا" اون خود کشي کرده ؟

 

پس

 

من فکر ميکنم ما ميتونيم در آرامش فکرهايمان را رديف کنيم

 

بانوي من

 

يک بانوي پزشک ميخواهد شما و بانوي اول آشپزخانه را ببيند

 

يک بانوي پزشک ؟

 

بايد يوال لي باشه که حتما" يک پيام از بانو پارک آورده

 

چطور جراعت ميکني به ما بگي بيايم اينجا و بريم

 

اينجا جاي سرکه خرمالويي که

 

توسط بانو هن و مادرم که دوستان نزديکي بودن درست شده

 

اونها اين را به اين اميد دفن کردن

 

که هر وقت هر کدوم بانوي اول شدن از اون استفاده کنند

 

اونها باهم صميمي و نزديک بودن

 

اونها نگران اين وضعيت نبودن

 

و همچنين سعي نکردن که همديگر را بيرون بندازن

 

آنها تصميم گرفتن اين را بدن به هر کس که خودشان را تربيت کرد که بهترين باشن

 

اما هيچ کدام از اونها قادر نبودن طبق قولي که بهم داده بودن از اين استفاده کنند

 

مي خواهي از اين استفاده کني ؟

 

بريم

 

صبر کنيد

 

مي خواهم چيزي به شما بگم

 

رييس پزشک خودکشي کرد

 

اما اون يک وصيت به من داد

 

من يک نامه از اون گرفتم

 

چرنده

 

من ميخواستم برم پيش ملکه اما اومدم اينجا

 

من اول اومدم شما راببينم براي اينکه

 

ازتون ميخواهم از بانو هن و مادرم درخواست بخشش بکنيد

 

و من اول اومدم شما را ببينم زيرا تنها راه اين که خودتان اين کار را بکنيد

 

براي اينکه خودتان را زنده نگه دارين

 

شما چه کار ميخواهيد بکنيد ؟

 

من به شما وقت ميدم

 

من ميدونم که شما کي بر عليه بچه ملکه توطئه کردين

 

بانو يونگ اجازه داد که اون موضوع مخفي بمانه با دادن فرصت به شما

 

اما من هنوز مي خواهم به شما فرصت بدم زيرا من مطمئن هستم

 

چون من واقعا" از شما ميخواهم که درخواست بخشش کنيد

 

لازمه که الان با شما صحبت کنم

 

چي شده ؟

 

چي ؟ يانگوم وصيت اون را داره ؟

 

بله .اون گفت که وصيت اون را داره واگر ما خودمان حقيقت را آشکار نکنيم

 

اون همه چي را به ملکه ميگه

 

چي ؟

 

تو اون را تاييد کردي ؟

 

من بعد از اينکه نامه را از بانو چوئي دريافت کردم با خدمتکارها اون را برسي کردم

 

اونها گفتن يانگوم درست بعد از اينکه اون اومد خونه اومد اونجا

 

بنابراين اون نمي تونسته وقت کافي براي نوشتن وصيت نامه داشته باشد

 

واون به محض اينکه يانگوم اونجا را ترک کرده رفت بيرون

 

وقتي که پيل _دو رفت اونجا

 

اون بايد از يکي از خدمتکارهاش مي خواسته که نامه را تحويل بده

 

اما هيچ کدام از مستختمين اون نامه اي را به يانگوم تحويل ندادن

 

همچنين هيچ کدام از خدمتکارانش نديدن که اون از خانه بره بيرون

 

احتمالا"اون خودش قبل از مرگ اون نامه را فرستاده

 

خانه اون از خانه يانگوم خيلي دوره

 

اون نميتونسته وقت کافي داشته باشه

 

پس

 

اين يک دورغه

 

درسته

 

اگه اون واقعا" اين را داشته چرا اول اومده پيش ما

 

اون بايد بي درنگ مي رفت پيش ملکه

 

بله اين ساختگيه طوريکه اون فهميده

 

حالا که رييس پزشک مرده راه ديگه اي نداره

 

اون داره سعي ميکنه ما را مجبور بکنه که خودمان را گير بندازيم يا نابود کنيم

 

چنين نقشه احمقانه اي

 

اون يک تازه کاره...يک مبتدي

 

چطوره که از شرش خلاص بشيم؟

 

به هيچ وجه

 

ما نميتونيم اين کار را بکنيم .اگه اين کار بکنيم

 

اونوقت کانون تحقيقات خواهيم شد

 

بايد از پريشاني و دستپاچه گي غير ضروري اجتناب کنيم و فکري براي تغيير اين وضعيت بکنيم

 

با ديدن تمام وضعيتها اون مجبور نيست بيشتر پي بره

 

بله من از اول داشتم فکر ميکردم

 

چطور اون ميتونست به ما وقت بده

 

براي بخشش اگر اون تمام تهميدات را انجام داده بود

 

از وقتي که پزشک کشته شده اين آخرين شانس اونه براي ما که اعتراف کنيم

 

ما نبايستي يک طرح پشتيباني از اين چيزها داشته باشيم

 

اگر اون واقعا" اون وصيت را داشته باشه

 

رييس پزشک درباره توطئه ما بر ضد آقاي يو چيزي ميدونه؟

 

اون فقط با پانسول چوئي کار کرده بنابراين اون احتمالا" چيزي از جزئيات نميدونسته

 

اما اون احتمالا" توجه کرده چي شده بوده

 

بهرحال اون فقط با پانسول چوئي رابطه داشته

 

يک نقشه کمکي بکش

 

ما نميتونيم اون را بسمت خودمان بکشيم

 

چه کار داري ميکني ؟ عجله کن

 

من بهت گفتم که ما امروز صبح ما بايد عجله کنيم

 

متاسفم بانوي من

 

زودباش عجله کن

 

تقريبا" تمامه

 

پس شما آومدين

 

بله عالي جناب

 

من فکر ميکنم از زماني که تو ماساژم ميدي بهتر شدم

 

آيا کار تو سخته ؟

 

کاره خيلي سختيه

 

اوه . نه اصلا" عالي جناب

 

من خيلي راحتم از وقتي که تو اين کار را ميکني چون صداقاتت را فهميدم

 

من فقط سپاس گذارم

 

من يک چيزي دارم که مراقبت مي خواهد پس از اون مراقبت کن

 

مراقب باش

 

تو اين دستور را گرفتي. درسته؟

 

من الان بخاطر تو عصبانيم و وقتي که مي آيم اينجا بيشتر عصباني ميشم

 

تو چي مي توني بگي وقتي اونها اين را ازت خواستن ؟

 

من بخاطر نمي يارم

 

و ؟

 

من اينچنين کار را انجام ندادم

 

و چي ؟

 

بپرسم از همسرم

 

تو جوابهاي خوبي مي دي فقط وقتي که تمرين مي کني

 

تو وقتي که من مي پرسم عصباني ميشي همچنين وقتي که کار نمي کنم

 

چي

 

باشه ... من مراقب هستم

 

من لازم يک لحظه شما راببينم

 

باز دوباره براي نوشيدنيهاست ؟

 

چي شده ؟

 

من مشروبات شما را به رييس خانگيم نشان دادم

 

و اون , خواستشان

 

چي ؟ واقعا"

 

تو داري اين کار ميکني که بيشتربهمون انگيزه بدي ؟

 

چرا تو ... انگيزه ؟ اگه شما اين را نمي خواهيد , خوبه

 

آوه نه اون هميشه اينطوريه

 

من فقط سعي مي کنم که کمک کنم
من کسي را ميارم که ميشناسمش

 

بنابراين با من بيا

 

مطمئنا" مشکرم

 

زود باش

 

در مورد دويدن با اين پولها فکر نکن يک جاي امن بذارشون

 

باشه تو به من گفتي که مراقب اون باشم حتي اگه خمير لوبيا درست مي کرد

 

بله مشکوک بودن به درست کردن خمير لوبيا

 

اما در مورد اينکه بما کمک کردن تا پول بگيريم مشکوک نباش باشه ؟

 

باشه

 

اون گفت باز هم درست کرديم بياريم تحويل بديم

 

اگه اون فهميده که نوشيدنيهاي ما خوبه پس بريم بيشتر درست کنيم

 

ما پول دار ميشيم عزيزم

 

اينجا چه اتفاقي افتاده ؟

 

اينجا چرا اين طور شده ؟

 

اين خونه ماست ؟ ما همه چيز را از دست داديم . همه چيز را دزديدن

 

اون هنوز اينجاست

 

اينهم اينجاست

 

ما اونها را از دست داديم

 

اونها رفتن

 

چي ؟

 

نامه هايي که تو برام نوشتي وقتي که سعي ميکردي دلم را بدست بياري

 

چي ؟

 

همه ي نامه هايي که توي خونه شون بود اوردين

 

بله

 

من تو را گم کردم چو هاينگ

 

تو قلبم را دزديي ..چو

 

اين چو _ هاينگ کيه ديگه ؟

 

اون تو خونشون نبود

 

احتمالا" حتي اگه اونجا هم باشه ما نميتونستم اون را راحت پيدا کنيم

 

اما ما نمي تونيم بيکار باشيم

 

بانوي همراه(ملازمات) بانو چوئي دختر خواهرته ؟ نيست ؟

 

بله اون هست

 

ازش بخواه که بفهمه که چه رابطه اي بين يانگوم و بانو چوئي هست

 

رابطه شون ؟

 

مطمئنا" رابطه شون مربوط به بانو هن ميشه

 

و به نظر مي آيد که چيزي هست که ما نمي دونيم

 

در موردرابطه يي که اونها با بانو هن داشتن

 

دختر خواهر تو بايد بدونه پس جزئيات را پيدا کن

 

بله

 

بيا اينجا

 

بانو چوئي اين روزها , هر صبح بيشتر به ديدن ما مي آيد

 

بله عالي جناب اين وظيفه منه که سلامت شما را برسي کنم

 

مشکرم

 

من فقط سپاس گذارم عالي جناب

 

شما فکر کردين که من ممکنه اون را نداشته باشم

 

شما به نظر نگران مياييد

 

من هر وقت يانگوم را ميبينم احساس ضعف مي کنم

 

ما نمي تونيم اون را بکشيم و ما

 

نميدونيم که او واقعا" اون وصيت را داره يا نه .بنابراين ما هنوز نمي تونيم کاري بکنيم

 

و فقط بايد صبر کنيم و ببينيم

 

ما فقط بايد از شر بانو يون خلاص بشيم

 

در مورد يانگرو صحبت مي کنم

 

بانو يون ؟ يانگرو ؟

 

بله بهر حال اگه يانگوم اون وصيت را داشته باشه

 

اون نميتونه جزئيات را داشته باشه

 

چون رييس پزشک جزئيات اونچه که اتفاق افتاده بود را نمي دونست

 

به هر صورت اون مرده

 

و هيچ کس نمي تونه کاري بکنه اگه ما اصرار کنيم

 

ما ميتونيم اين را توطئه افراد ملکه بر ضد خودمان وانمود کنيم

 

بله درسته

 

من با بانو يون صحبت مي کنم س شما مي تونيد با دايي صحبت بکنيد

 

داسته .مطمئنا

 

واقعيت داره ؟

 

بله بانو يون نامه اي را که مادر يانگوم نوشته بود را ديده

 

مادر يانگوم , بانو پارک از توطئه بانويي چوئي مطلع ميشه

 

که به مادر شاه آسيب مي رسونده
وبه مافوق خودش ميگه

 

پس طبق قوانين دربار به اون سم مي دادن

 

اما اون بعد از اينکه زنده موند يانگوم را بدنيا آورد ؟

 

بله شايعه بود که اون يانگوم را براي گرفتن انتقام به قصر فرستاد

 

پس در مورد بانو هن چي ؟

 

بانو هن و بانو پارک تا آخر دوستان صميمي و نزديک بودن

 

يک روز بانو هن و يانگوم همه چيز را ميفهمن

 

وقتي که انونها يک تهديد برايشان بود احتمالا" سعي کردن که اونها بيرون بندازن

 

خوبه .تو ميتوني بري

 

ما تقريبا" در مورد اين مسئله خصوصي اشتباه کرديم

 

اما با اين راه

 

تو هم از چيزهاي که اون به ما گفت چيزي فهميدي

 

بله ؟

 

اگه بانو يون در مورد اونچه که الان اتفاق مي افته زياد بدونه

 

يعني اون ميدونه که قبلا" چه اتفاقي افتاده پس ما

 

بله آقا ....مک _کي با ماست ولي بانو يون با بانو چوئي است

 

اون متونسته خطر ناکتر از رييس پزشک باشه

 

يا مفيدتر

 

يانگومم

 

من ميخواستم چند لحظه با هاتون حرف بزنم

 

بيا تو

 

چيه ؟

 

بانوي من ...فقط براي يک مدت کوتاه

 

ميخواهم بر گردم به اون زمان که من بک بانوي دربار در آشپز خانه بودم

 

شما اجازه مي دين

 

اگه بدم ؟

 

گيو يونگ خواهش ميکنم خودت اين کار را بکن

 

کمکم کن که ببخشمت

 

براي تو مقام و احترام خودت مهمتر از سلامتي خانواده ات است

 

تو فکر ميکني در مورد من چي ميدوني که اينطور با من صحبت مي کني ؟

 

نه ؟ پس من اشتباه ميکنم ؟

 

پس چرا تو تمام بانوان دربار را همان طور آموزش مي دهي

 

که بانو هن بمن آموزش مي داد

 

خواهش ميکنم کاري را بکن که در قلبت احساس ميکني

 

گيو يونگ من دوست ندارم ازت نفرت داشته باشم

 

زيرا نفرت داشتن از يک نفر سختر از دوست داشتن اونه

 

من هر دوي نفرت و عشق را داشتم کدامشون سخت تره

 

بخاطر تو و بخاطر آقاي مين جانگهو

 

تو کسي هستي که به عزت و احترام من آسيب رسوندي

 

اما اين فقط يک بهانه است

 

برو بيرون

 

احترام و بزرگي تو توسط شخص ديگه اي صدمه نديد اما فقط توسط خودت

 

برو بيرون .بيرون

 

گيويونگ

 

بانوي من اين آخرين نشانه از دوستي بود

 

که من تمام وقتم را با اون در آشپز خانه دربار صرف کردم

 

من يک درخواست دارم

 

چيزي شده ؟

 

قبل از شب برو خونه دايي ام

 

براي چي ؟

 

بانو چوئي اونجاست

 

من شنيدم که شما با من کار دارين

 

بيا نزديک و بشين

 

بيا اين را بگير

 

بله ؟اين چيه ؟

 

اين يک پيش نويسه که تو هر گز قبلا" چنين چيزي را لمس نکردي

 

چي ؟ اونوقت چرا ؟

 

خوب گوش کن .احتمالا" تو مي دوني که ما الان توي چه وضعي هستيم

 

اما مشکل تويي

 

رييس پزشک مرده و يانگوم نميتونه

 

کاري بکنه اگه تو بري

 

اون شروع به ترساندان تو ميکنه که حقيقت را بگي

 

مي خواهي بماني و محاکمه بشي

 

مثل يک مجرم يا آرام و با ثروت زندگي کني

 

من مراقب اوضاع قصر هستم و وقتي همه چيز آرام شد بهت مي گم برگردي

 

پس بهم اعتماد کن و همين حالا برو بيرون

 

الان

 

من يک محافظ برات ميزارم پي نگران نباش

 

بله ..حداقل بهم اجازه بديم که از دايي ام مک کي خدافظي بکنم

 

برو

 

مشکرم

 

اونوقت مک _ کي هم نميفهمه ؟

 

اون مستقيما" درگير نشده پس اون نميتونه مثل يک شاهد بايسته

 

تو ميتوني جداگانه با اون صحبت کني

 

من مي خواهم چيزي بهت بگم

 

اون با من سفر مي کنه پس لطفا" امشب يک اتاق بهش بده

 

باشه از اين طرف

 

چي شده ؟

 

من داخل اتاق بهت مي گم

 

نه يک نفر اينجاست که تو بايد قبل از اين ببينيش

 

من ميخواستم يک قاصد برات بفرستم که بيايي اينجا

 

بشين

 

بيا اين را بگير

 

اين براي چيه ؟

 

فردا صبح برو دفتر دادستاني

 

چي ؟

 

تو فقط بايد هر چي که ميدوني به اونها بگي

 

گه چطور بانو چوئي مجبور کرد که مادر يانگوم سم بخوره

 

و اين واقعيت که اون سعي کرد بانو هن را بکشه

 

بوسيله هوانگ که صدف سمي خورده بود

 

ببخشيد

 

اما اگه من اين چيزها را بگم من هم اونوقت

 

من قبلا" همه چيز را برات در دفتر دادستاني آماده کردم

 

کسي که خبر يا اطلاع مي ده مورد مصونيت واقع ميشه

 

شما مطمئنيد ؟

 

وقتي تو اين را به اونها گزارش بدي همه چي حل ميشه

 

اگه همه چيز خوب پيش بره تو ميتوني بانو منشيها بشوي

 

چي ؟

 

فراموش کردي ؟

 

مک _کي از کارگري در قصر بوسيله يک گزارش نگهبان شد

 

نخست وزير قول داده

 

فهميدي ؟